سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تلاطم خاموش
درباره وبلاگ


شاید اگر امروز بشنوی که امام در صد کیلومتری است آرام نگیری و بدوی, ولی هنگامی که پخته شدی اگر هم بدانی امام در بیست متری توست جرأت رفتن نداری, که مبادا وجود تو, حضور تو, نگاه تو, حرکت دست و پای تو, بی حساب باشد و رنج امام...
شنبه 89 مرداد 30 :: 11:8 عصر ::  نویسنده :


چه کنم که ظهور نزدیک است و مسئله سفیانی قطعی و فتنه های آخر الزمان آنقدر سنگین است که انسان نمی داند دعا کند بماند که توفیق شرفیابی در محضر حجةبن الحسن و سربازی و شهادت داشته باشد یا زودتر بمیرد که از فتنه های آخر الزمان ایمانش را از دست ندهد!... آیة الله بهجت رضوان الله تعالی علیه

وقتی آیة الله بهجت اینجوری می فرمایند اونوقت من چه قدر از ماجرا پرتم که اینقدر راحت ادعای سربازی امام زمانم رو هم می کنم....

من فکر می کنم اگه یه کمی اهل دل باشی حتما تو کوچه پس کوچه های قم صدای قدم های خسته علی (ع) را خواهی شنید آنگاه که به سمت نخلستان می رفت... یه زخم عمیقی تو دلمه... یه زخمی به وسعت تاریخ... نمی تونم بفهمم مگه می شه علی (ع) باشه و مردم نفهمن
مگه می شه ....
ولی آره می شه.... آخه ما هم امام زمانمون هست و نمی فهمیم..... یا أیها ألعزیز.... مسنا و أهلنا آلضر... فأوف لنا ألکیل و تصدق علینا....
آینده گان چه چه فکری درباره ما خواهند کرد تو دسته بندی سیاه و سفید و خاکستری شان ما جزء کدام دسته ایم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.........
و أسئلک ألأمان....




موضوع مطلب : ظهور, سفید و سیاه و خاکستری
پنج شنبه 89 مرداد 28 :: 11:40 عصر ::  نویسنده :

ذهنم پر از سوالهایی شده که پریشونم می کنه....

وه! که چه تلخم امشب...
داشتم با خودم کلکل می کردم که بالاخره زمان ظهور.. من کجام اصلا الان من چه کاره هستم
اونی هستم که امامم روم حساب کنه...

هیچ کس تضمین نکرده ...

خدااااااجووووووووون!...........
به خودت قسم که خودم هم از خودم خسته شدم از این همه وعده دادن ها خسته شدم....
معبودم!
تو رهایم کن ازین بند...
باید که به جایی پناه برد....
حرم بی بی معصومه(س)
پناه...
کساء...
و
ماجرای یتیمی...
امشب بدجوری احساساتم رو دوشم سنگینی می کنه...
چقدر دلم می خواد برم کوفه....
مسجد کوفه ...
پای منبر مولا زانو بزنم....
از اینجا که من ایستادم تا آسمون خیلی راهه....
و أسئلک ألأمان یوم لا ینفع ألظالمین معذرتهم....
و
ظلمت نفسی......
و دیگر هیچ....



موضوع مطلب : بی بی معصومه(س), مسجد کوفه
یکشنبه 89 مرداد 24 :: 11:12 عصر ::  نویسنده :

یا مجیب الدعوة المضطرین

لحظات با بی رحمی تمام می گذرند...

فرصتی برای عاشق شدن می خواهم....

معبودم!...

مرا از من بگیر تا که رها شوم در دامان ولایتت...





موضوع مطلب : مضطر
پنج شنبه 89 مرداد 21 :: 11:4 عصر ::  نویسنده :

نه اینجوری نمیشه, باید یه کمی اما نه بیشتر جدی باشی, باید کمی کمتر شلوغ باشی

با اوضاع آشفته ای که واسه خودت ریختی نمیشه عاشق بشی!!!!

عاشق شدن جیگر می خواد

خدا وکیلی داری؟

نمی دونم تاکی باید از دلتنگی ها و یتیمی ها بنویسم

اصلا این کارا تو ظهور آقا تأثیری داره؟؟؟؟؟

وجودم شده پر از علامت سوال...

هنوز درگیر اینم که جامو تو تاریخ پیدا کنم

راستی با تو خواننده!

اگه تونستی جاتو تو تاریخ پیدا کنی ما رو بی خبر نذار...

وفقک الله فی أمورک . . .




موضوع مطلب : عاشق
سه شنبه 89 مرداد 19 :: 10:12 عصر ::  نویسنده :

ضیافت

انگار همین دیروز بود... اولین شب ماه مبارک رمضان...چقدر زود گذشت... تا اومدیم به خودم بیایم یه ماه مبارک
دیگه هم اومد... انگاری دیگه هیچ کس دلش بیقرار نیست... انگاری هممون عادت کردیم به این روزای بی کسی...
شرم تموم وجودم رو گرفته شرم از این محرومیت و با تموم وجودم می سوزم... رمضان بی مهدی.... ای وای....
خدایا ! نمی خوام واسم بشه عادت ... خدایا! ازین جا تا آسمون خیلی فاصله دارم.... خدایا! می خوام که عاشق
بشم می خوام که دلم فقط واسه خودت تنگ بشه....

با این عبادت ها قلیل که نمیشه عاشق شد با این دل هزار تیکه که نمیشه یار امام زمان(عج) بود...

یا مجیب ألدعوة ألمضطرین....

أین ألمضطر...

کاش که به اضطرار حجت برسیم...

یا رب تو نظری کن...




موضوع مطلب : رمضان, مضطر
جمعه 89 مرداد 15 :: 11:4 عصر ::  نویسنده :
مهدیم من, که مرا گرمی بازاری نیست

بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست

همه گویند که در حسرت دیدار منند

لیک در گفته این طایفه کرداری نیست

ای که دانم به دعایی که ببینی رخ من

تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست...

هر چی بیشتر میگذره زندگی واسم سخت تر وسخت تر میشه ..... مدام به این فکر میکنم که هنگامه ظهور من کجای این ماجرام...

جریان خیلی جدی تر از این حرفاست... می ترسم ... از نفسم میترسم که... که اونقدر تعلل کنم که دیگه کار از کار بگذره...

چقدر دلم می خواد دوباره ایمان بیارم

دوباره به یگانگی او ... او که شدت دارد ایمان بیارم
حالم اساسی گرفته...

معبودم!...

بنده تو در این سیاره خاکی تنهاست و وحشت زده از این همه هیاهوهای پوچ..

تو مرا تنها مگذار...

لا موثر فی الوجود الا الله....



موضوع مطلب : لا موثر فی الوجود الا الله
شنبه 89 مرداد 9 :: 11:27 عصر ::  نویسنده :
ای نگهت خواستگه آفتاب                                                        
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
احساس میکنم امشب فضا خیلی سنگینه .... حسابی دلم گرفته
احساس گنگی دارم کاش می شد فریاد زد یه وقتایی دلم می خواد از تاریخ عبور کنم ........
برسم به کوفه اما نه شاید مدینه ... پای منبر رسول خدا محمد (ص) زانو بزنم ............ در حسرت دست نوازش او........
یه حدیثی وجودم رو خیلی می سوزونه
امام حسن عسگری(علیه السلام) می فرمایند:
یتیم تر از یتیمی که پدر و مادرش را از دست داده است یتیمی است که دستش از دامان امامش کوتاه باشد.............
یا رسول الله(ص) من آن یتیمم............
چقدر خسته ام از این دعای فرج خواندن هایی که فقظ واسمون شده عادت........
اسیر شدیم توی روزمره گی هامون ....
یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر.... فاوف لنا الکیل .... و تصدق علینا.............




موضوع مطلب : یتیم, یا ایها العزیز